English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2504 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
altitude acclimatization U عادت کردن به ارتفاع منطقه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
descentheight U ارتفاع لازم از سطح زمین برای کم کردن از ارتفاع هواپیما
chapman region U منطقه فرضی در لایههای فوقانی اتمسفر که توزیع دانسیته الکترونها در ان باتغییرات ارتفاع قابل پیش بینی است
sweep U تجسس منطقه با رادار مین روبی کردن پاک کردن منطقه عملیات پاک سازی
ranging U تجسس کردن منطقه هدف با هواپیما یا گشت زنی در منطقه هدف
drop zone U منطقه پرش منطقه بارریزی منطقه ریزش
drop height U ارتفاع عمودی هواپیما تامنطقه پرش ارتفاع هواپیمادر نقطه بارریزی
barometric altimeter U ارتفاع سنج بارومتری ارتفاع سنجی که با فشار جو کار میکند
flare dud U گلوله اتمی که در ارتفاع بیش از ارتفاع پیش بینی شده منفجر میشود
terrain clearance U حفظ ارتفاع امن برای پروازهواپیما تامین خودکار ارتفاع پرواز هواپیما
pressure altitude U ارتفاع از روی دستگاه فشارسنج هواپیما ارتفاع فشارسنجی
sextant altitude U ارتفاع اندازه گیری شده ستارگان ارتفاع سکستانتی
pile height U ارتفاع پرز [این ارتفاع یکی از عوامل تعیین کننده قیمت و کیفیت فرش است.]
used to <idiom> U عادت کردن به
to get accustomed to U عادت کردن [به]
take to U عادت کردن
to get used to U عادت کردن [به]
altitude separation U اختلاف ارتفاع سطوح مبنای ارتفاع
getting U عادت کردن ربودن
gets U عادت کردن ربودن
get U عادت کردن ربودن
To break (give up) a habit. U ترک عادت کردن
dark adaptation U عادت کردن به تاریکی
to addict oneself U عادت کردن خودرا معتادکردن
get in the swing of things <idiom> U به شرایط جدید عادت کردن
acclimatization U عادت کردن به هوای کوهستان
get the feel of <idiom> U عادت کردن یا آوختن چیزی
to get into one's stride <idiom> U عادت کردن [اصطلاح روزمره]
damage area U منطقه تولید خطر مین منطقه خسارت منطقه خطر
submarine havens U منطقه عبور در عملیات غیررزمی زیردریایی منطقه اموزشی زیردریایی درمنطقه غیررزمی منطقه محدوده تامینی اطراف زیردریایی
absolute altimeter U ارتفاع سنج یا فرازیابی که ارتفاع واقعی یا فاصله واقعی هواپیما را از زمین نشان میدهد
safe altitude U ارتفاع تامین ارتفاع بی خطر
transition altitude U ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
maximum ordinate U حداکثر ارتفاع سهمی گلوله ارتفاع نقطه اوج مسیر گلوله
sanctuary U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
sanctuaries U منطقه بی خطر عقب جبهه منطقه مبنا و پایگاه لجستیکی امن
area of military significant fallout U منطقه الودگی شدید به موادرادیواکتیو منطقه ریزش شدیداتمی
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
service area U منطقه تعمیر و نگهداری منطقه عقب یکانهای نظامی
run up area U منطقه ازمایش موتورهواپیما قبل از پرواز منطقه در جا زدن
airspace reservation U منطقه پرواز مخصوص درفضای هوایی منطقه پروازمخصوص
shoot U زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
shoots U زدن با تیر پرتاب کردن اندازه گیری کردن ارتفاع خورشید
low low U حرکت یواشترازمعمول برای عادت کردن به حمل بار سنگین
staging area U منطقه بارگیری پرسنل و وسایل دربین راه منطقه سوخت گیری و اماده شدن برای پرواز
haven submarine U منطقه امن زیردریایی منطقه تامین زیردریاییها
leave area U منطقه استراحت پرسنل درپشت منطقه مواصلات
prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه حفافت شده
polynia U منطقه یا جزیرهای از اب دریک منطقه وسیع یخ زده
grid zone U منطقه شبکه بندی نقشه منطقه نقشهای
concentration area U منطقه تمرکز عده ها منطقه تجمع
area oriented U بر مبنای خصوصیات منطقه با توجه به منطقه
skid row <idiom> U منطقه پایین شهر ،منطقه فقیرنشین
release altitude U ارتفاع رها کردن بمب
ocant altitude U ارتفاع خارج از حدود مانع ارتفاع بالای مانع
command altitude U ارتفاع فرمان داده شده برای پرواز ارتفاع تعیین شده برای هواپیمای رهگیر
low altitude U ارتفاع کم ارتفاع پست
transit area U منطقه ترانزیت یا پیاده وسوار کردن بار یا سوار کردن پرسنل
paddocks U منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
paddock U منطقه پارک کردن اتومبیل واماده کردن ان پیش ازمسابقه
zone of fire U منطقه اتش منطقه تیراندازی
sector U منطقه عمل منطقه مسئولیت
remoter U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remote U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
remotest U خارج از منطقه منطقه دورافتاده
kill area U منطقه خطر منطقه تلفات
crossing area U منطقه گذار منطقه پایاب
combat zone U منطقه رزمی منطقه نبرد
sectors U منطقه عمل منطقه مسئولیت
tropopause U منطقه چاه هوایی جوی بین استراتوسفر و تروپوسفر منطقه سکته هوایی
altitude height U سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
pip matching U روش بصری روانه کردن انتن رادار در ارتفاع و سمت
low airburst U ترکش هوایی در ارتفاع کم ترکش در ارتفاع پایین
apparent altitude U ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
holding area U منطقه لنگرگاه موقت در روی دریا منطقه توقف موقت کشتیها
illuminate U روشن کردن منطقه
infiltrating U نفوذ کردن در منطقه
infiltrates U نفوذ کردن در منطقه
infiltrate U نفوذ کردن در منطقه
illuminating U روشن کردن منطقه
area monitoring U مراقبت کردن از منطقه
illuminates U روشن کردن منطقه
infiltrated U نفوذ کردن در منطقه
motif U گلی خاص در زمینه فرش [این طرح ها با توجه به منطقه بافت دارای اشکال و ابعاد مختلفی بوده و تا حدودی مشخص کننده منطقه بافت می باشد.]
screened U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screen U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screening, screenings U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
screens U دیدبانی و شناسایی کردن پوشش کردن منطقه شبکه پوششی استتار کردن استتار
illuminations U روشن کردن منطقه روشنایی
illumination U روشن کردن منطقه روشنایی
search light illumination U روشن کردن منطقه با نورافکن
demolition target U منطقه تخریب منطقه در نظر گرفته شده برای تخریب
comparative cover U پوشش گاه بگاه منطقه یاوسایل پوشش نسبی منطقه
axial route U مسیر طولی منطقه عقب جاده طولی منطقه مواصلات
clandestine assembly area U منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
line crosser U فراری از منطقه دشمن به خطوط خودی نفوذکننده به منطقه خودی
bombing height U ارتفاع رهایی بمب ارتفاع هواپیماتا هدف در موقع رهایی بمب
pickup zone U منطقه بارگیری و بار کردن وسایل
fish out U تمام کردن ذخیره ماهی یک منطقه
illumination plan U طرح روشن کردن منطقه نبرد
area blocking U سد راه کردن رقیب در منطقه معین
mopping up U پاک کردن منطقه ازوجود بقایای دشمن
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
demolition guard U نگهبان منطقه تخریب مسئول حفافت منطقه تخریب
demilitarization U تشکیل منطقه بی طرف تشکیل منطقه غیر نظامی
defense coastal area U منطقه ساحلی مورد پدافند منطقه پدافندی ساحلی
separation zone U منطقه واسطه حد فاصل یکانها منطقه جداسازی یکانها
airspace prohibited area U منطقه ممنوعه هوایی منطقه منع پرواز هوایی
illumination by reflection U روشن کردن منطقه از طریق انعکاس یا شکست نور
island bases U پایگاههای داخل منطقه پدافندی هوایی پایگاهی داخل منطقه حیاتی پایگاههای جزیرهای دریایی
exmeridian altitude U ارتفاع فوق نصف النهاری هواپیما ارتفاع نصف النهاری
paddock U منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
paddocks U منطقه اماده و زین کردن و گردش اسب پیش ازمسابقه
break out U نوعی حمله برای خارج کردن گوی از منطقه دفاعی
staging area U فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
islands U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
island U منطقه حیاتی پدافند هوایی منطقه حیاتی
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
usages U عادت
habit U عادت
custom U عادت
accustom U عادت
consuetude U عادت
rote U عادت
rut U عادت
ruts U عادت
habit U :عادت
accustoms U عادت
usage U عادت
accustoming U عادت
habitude U عادت
accustomedness U عادت
diathesis U عادت
practice U عادت
guize U عادت
praxis U عادت
habits U :عادت
wont U عادت
ure U عادت
habits U عادت
intersectional service U قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
addict U عادت اعتیاد
hanks U قلاب عادت
lusus natarae U خرق عادت
enure U عادت دادن
familiarises U عادت دادن
recidivists U مجرم به عادت
lusus naturae U خرق عادت
accustoms U عادت دادن
familiarising U عادت دادن
recidivist U مجرم به عادت
diet U عادت غذائی
vogue U عادت مرسوم
familiarised U عادت دادن
addicts U عادت اعتیاد
familiarize U عادت دادن
familiarized U عادت دادن
hank U قلاب عادت
familiarizes U عادت دادن
diets U عادت غذائی
familiarizing U عادت دادن
dieting U عادت غذائی
wont U خو گرفته عادت
dieted U عادت غذائی
to outgrow a habit <idiom> U از سر افتادن عادت
habituated U عادت دادن
inure or en U عادت دادن
thaumaturgy U خرق عادت
menstrual cycle U عادت ماهانه
inure U عادت دادن
inured U عادت دادن
inures U عادت دادن
position habit U عادت مکانی
social habit U عادت اجتماعی
amenia U حبس عادت
habituate U عادت دادن
habitually U بر حسب عادت
it is usual with him U عادت دارد
grow into a habit U عادت شدن
habit strength U نیرومندی عادت
habitude U عادت روزانه
inuring U عادت دادن
kick the habit <idiom> U ترک عادت بد
accustoming U عادت دادن
accustom U عادت دادن
by rote U بر حسب عادت
reading habit U عادت خواندن
by usage U برحسب عادت
practice U معمول به عادت
divinely U بطورخارق عادت
custom U برحسب عادت
usage and custom U عرف و عادت
period U عادت ماهانه
periods U عادت ماهانه
hexis U عادت پایه
mean sea level U ارتفاع متوسط از سطح دریا ارتفاع متوسط اب دریا
height datum U سطح مبنای سنجش ارتفاع سطح مبنای ارتفاع
to form a habit U تشکیل عادت دادن
prayerfulness U عادت نماز خوانی
He is making a habit of it . U بد عادت شده است
The habit of smoking. U عادت به استعمال دخانیات
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1ترک عادت موجب مرض است
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com